منبع اشتراک دست نوشته های شما

اینجا جایی برای شما است که دست نوشته ها و دل نوشته های خودتونو با همه به اشتراک بزارید

منبع اشتراک دست نوشته های شما

اینجا جایی برای شما است که دست نوشته ها و دل نوشته های خودتونو با همه به اشتراک بزارید

مشخصات بلاگ

نویسنده هایی که فکر میکنین خوب می نویسین و جایی برای اشتراک گذاری دست نوشته هاتون ندارید!!!
ای نویسنده هایی که می نویسین و جایی هم برای اشتراک گذاری دارین!!!
ای بابا
پاشین این دست نوشته هاتونو بفرستید همه تو دورهمی با هم دیگه بخونیم و اگه اشکالی داشت برطرف کنیم.
تکست
شعر
شعر نو
شعر کهنه
نمایشنامه
داستان کوتاه
داستان بلند
کتاب
فیلمنامه و....
همه رو بفرستید، تا به اشتراک گذاشته بشه.
یادتون نره

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حتی برای یک دقیقه» ثبت شده است

قسمت دوم

به نام خدا

نویسنده:امیرحسین کاظم دخت

 

در سالیان پیش در نزدیکی شهر آبادان عمارتی وجود داشت که به عمارت شیخِ خنده معروف بود. صاحب این عمارت شیخ عربی بود که هر هفت روز مقدمات جشن آماده میکرد و همه مردم جمع می شدند و شادی میکردند.

این جشن ها در رسومات هم برگزار میشد.

این عمارت سالیان سال افراد را به خود دعوت می کرد.

عروسی،جشن،شادی و تمام مراسماتی که شادی آور بود به طور رایگان شیخ عرب برگزار میکرد.

شیخ عرب مردی شاد و چاق بود،او از خاندان سعود بود و به شدت ثروت مند بود؛اما با تمام شیخ های سعودی فرق داشت و تنها هدفش برای زندگی خنداندن مردم بود.

شیخ ۲۳ سال این جشن هارو برگزار کرد و در آخر ناپدید شد ؛ زمزمه هایی در شهر پدید اومد که شیخ از پیش اون ها رفته و از دست اون ها آزرده خاطر است.

در سرانجام درب عمارت شیخِ خنده برای همیشه بسته شد و دیگر از جشن های پر شکوه خبری نبود.

تقریبا ۱۷ سال از بسته شدن درب عمارت می گذشت.

دختری به آبادان رفت و از مردم سراغ عمارت شیخ خنده را گرفت ؛ این عمارت معروف بود. مردم شهر نشانی عمارت رو به دختر دادن.

دختر تقریبا ۲۶ سال داشت و به همراه آقایی اومده بود و بالاخره به عمارت شیخ خنده رسید.

دختر کلید اون عمارت رو داشت و درب عمارت رو باز کرد؛این در حالی بود که مردم از تعجب داشتند می مردند.

دختر برای....

  • سپاروک کاظمی